شکلات ...
شنبه 29/تیرماه/1392 بعد از افطار برای خودم و بابائی چائی ریختم و مشغول صحبت شدیم... همین که سرمو آوردم پائین تا فنجان چائی رو بردارم دیدم 3 تا شکلات کنار فنجان منه و 3 تا شکلات کنار فنجان بابائی ... در فاصله یک متری من و بابائی ... . . . آرینـــــــــــا و 3 تا پوست شکـــــــلات کنارش... مامانی : به نظره شما دیگه حرفی واسه گفتن می مونه!!! وروجک برای اینکه خودش 3 تا شکلات بخوره واس...
نویسنده :
مامان آرینا
5:57